- ذی عفت
- دارای عفت خداوند عفاف
معنی ذی عفت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی شرم
ذی عفت: آزرمگین آزرمین
عزیز گرامی ارجمند
دارای عزت، عزیز و گرامی، ارجمند
بی انگیزه بی وهان بی بهانه اپچم
ذلیل و خوار
بیوفا، ناسپاس
بی نظیر، بی مثل و مانند
صاحب عقل خداوند خرد بخرد، جمع ذوی العقول
گرامی
دارای بلند مقام (دار عنوان بزرگان نویسند: خدمت ذی رفعت)
آنکه فاقد صفات نیک است، ناسپاس، بی وفا
بیعصمت
هنرمند کسی که به فنهای مختلف آشنایی دارد خداوند فنها بسیار هنر
صاحب فن، متخصص در یک کار، کسی که در یک فن یا هنر تخصص دارد